۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

عجیب و باورنکردنی

زمانی فکر می کردم که شاید در یکی از مذهبی ترین جامعه ها زندگی می کنم. ولی بعد از آشنایی با این جامعه ی جدید انگار سنگینی و فشار محیطی مذهبی تر و محافظه کار تر رو، هر روز بیشتر و شگفت زده تر می شه حس کرد. البته با دو جامعه و مذهب مختلف، شاید باور این همه شباهت های اساسی، خیلی سخت باشه. نکته ی قابل توجه اینه که بعضی ها عقیده دارن که، بسیاری از ناهنجاری ها و مشکلات در دو جامعه از تاکید و تحمیل بیش از حد مذهبه. جالب این جاست که در هر دو حکومت از مذهب برای توجیه و یا همراهی مردم با دشمنی ها و سیاسی کاری ها شدیدا استفاده می شه. این جا با این که جدایی "حکومت و مذهب" جزیی از قانون اساسیه ولی کمتر کسی رو میشه پیدا کرد که واقعا به این جدایی اعتقاد داشته باشه. در وطن عزیز هم که مذهب یکی از ارکان ظاهر و باطن حکومته. جواب این که تو این جور جامعه ها به چه مقدار و چگونه، میشه مذهب و مملکت داری رو جمع کرد،که نه سیخ بسوزه نه کباب، شاید خیلی مشکلات رو حل کنه.