۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

اولین ها، آخرین ها

سالی که گذشت، برام خیلی به یاد ماندنی بود. فکر کنم چون، اولین سال توی محیطی کاملا جدید و نا آشنا بود و کلی اولین های دیگه که یکیشون تجربه ی تدریس بود، با وجود سختی های زیادی که درس دادن به دانشجوهایی که سال اول کالجن داره و وقت و نیرویی که از آدم میگیره، ولی راستش و بخوای واقعا ازش لذت می برم و راضیم

وقتی سر کلاسم، فکر میکنم واقعا دارم یه چیزایی در مورد زندگی یاد می گیرم. دوست داشتم اینارو بنویسم تا بعدنا یادم نره

این تجربه های با مردم بودن و زمان گذراندن خیلی جالب و قشنگن، همیشه یاد اون هفته های آخر قبل از آمدن از تهران میافتم، که دوست داشتم با اتوبوس این ور و آن ور برم تا زیاد تو راه باشم و بتونم شهر و مردمش و ببینم و بشنوم